معنی بازیگر سریال میوه ممنوعه

واژه پیشنهادی

فرهنگ فارسی هوشیار

ممنوعه

(اسم) مونث ممنوع جمع: ممنوعات.

بانک سریال

سیب ممنوعه

سریال ترکی سیب ممنوعه؛ سریال پر طرفدار در بین مخاطبان ترک و ایرانی است.
سیب ممنوعه (Yasak Elma) مجموعه ای درام و عاشقانه است. این مجموعه به کارگردانی نسلیحان ایسیلیورت و نویسندگی ملیس سیوئلک و زینپ سویا ساخته شده است. «سیب ممنوعه» توسط شرکت تولید MED YAPIM تولید شده است. شبکه پخش کننده این سریال مهیج، شبکه تلویزیونی FOX و زمان پخش این سریال از ۹ آوریل ۲۰۱۸ آغاز شده است.
اسامی بازیگران و نقش ها
عایشه گل چینار بازیگر نقش لیلا
سافاک پکدمیر بازیگر نقش زهرا
شوال سام بازیگر نقش اندر آرگون
طلعت بولوت بازیگر نقش هالیت آرگون
ادا اجه بازیگر نقش ییلدیز ایلماز
سودا ارگینجی بازیگر نقش زینب ایلماز
آنر تونا بازیگر نقش علیهان تاش
دمیر، باریش اردوچ بازیگر نقش چنار
مهمت پامکچو بازیگر نقش سیتکی
ایلبر اویگر کابوغلو بازیگر نقش اریم
خلاصه داستان سیب ممنوعه
Zeynep و Yildiz دو خواهر هستند که در استانبول باهم زندگی می کنند. اگرچه آنها خواهر هستند اما کاملاً متفاوت از یکدیگر هستند.
زینپ دختر زیبایی است که به ارزشهای اخلاقی خود پایبند است. او به عنوان دستیار مدیر شرکت فعالیت می کند.
وقتی شرکتی که در آن کار می کند توسط یک شرکت دیگر به تصرف درمی آید. او شروع به همکاری با تاجری جوان به نام علیحان می کند.
علیحان یک مرد متکبر ، خونسرد ، جدی و ثروتمند است. از روز اول حضور در این شرکت ، علیان Alihan و زینپ مانند سگ و گربه با هم در جنگ هستند.
هیچکدام از آنها قدم به عقب نمی گذارند. علیحان از نحوه رفتار زینب Zeynep لذت می برد. کم کم احساسی عاشقانه در علیحان شکل می گیرد.
از طرف دیگر ، ییلدیز رویای داشتن یک زندگی مرفه را دارد. او برای نزدیک شدن به ثروتمندان تلاش می کند.
ییلدیز به عنوان پیشخدمت در یک رستوران معروف کار می کند. او با یک مرد ثروتمند آشنا شده است و قصد دارد با او ازدواج کند تا بتواند از زندگی کم درآمد خود فرار کند.
با این حال ، او در نهایت می فهمد که دوست پسرش قصد ازدواج با او را ندارد.
زندگی ییلدیز در شرف تغییر است. وی یک پیشنهاد خوب دارد. او از طرف اندر یک پیشنهاد وسوسه کننده دارد.
اندر زنی میانسال و زیبا است. اندر با تاجر بزرگ استانبول هالیت ازدواج کرده است.
اندر همسر سوم هالیت است. او به همراه پسرش و دو دختر، در خانه مجلل و بزرگ هالیت زندگی می کنند.
اندر و هالیت وانمود می کنند که در مقابل سایر افراد زوج خوشبختی هستند. اما در واقع ، آنها عاشق یکدیگر نیستند. در باطن به شدت با هم مشکل دارند.
اندر می خواهد بدون از دست دادن ثروت از همسرش طلاق بگیرد. او می داند که شوهرش بسیار باهوش است. پیش از این ، هالیت دو بار ازدواج کرده و از همسران خود طلاق گرفته است بدون اینکه به آنها نفقه یا غرامت بدهد.
اندر نمی خواهد در شرایطی با همسران سابق هالیت قرار بگیرد. به همین دلیل، او یک نقشه دارد و Yildiz را استخدام می کند.
طبق برنامه اندر، Yildiz به عنوان دستیار Halit در شرکتش فعالیت خواهد کرد. او تمام تلاش خود را برای اغوا کردن هالیت و داشتن رابطه عاشقانه با او انجام خواهد داد.
با این روش ، اندر شوهر خود را به دلیل خیانت به دام می اندازد. او در دادگاه می تواند با این خیانت، خسارت زیادی دریافت می کند.
در نهایت، ییلدیز پیشنهاد اندر را می پذیرد اما او برنامه های خود را نیز دارد. تصمیم وی نه تنها بر زندگی او بلکه بر تصمیم خواهرش زینب نیز تأثیر خواهد گذاشت.

لغت نامه دهخدا

میوه

میوه. [می وَ / وِ] (اِ) بار و ثمر و هر محصولی از نباتات که از عقب گل و شکوفه برآمده و حاوی تخم می باشد. (ناظم الاطباء). ثمره. ثَمار. بار. بر. حاصل. قطف. با دادن و خوردن و چیدن صرف شود. (یادداشت مؤلف). به کسر و فتح اول هر دو آمده. (غیاث). صاحب آنندراج گوید: بر هر میوه از خربزه و هندوانه و انارو انجیر و لیمو و نارنج اطلاق شود و خانه رس و نیم رس و گلوسوز و از شاخ کنده از صفات اوست و با لفظ افشاندن و خوردن و گزیدن. مستعمل. (از آنندراج). فاکه. (دهار). فکهه. (منتهی الارب) (دهار) (یادداشت مؤلف) (ترجمان القرآن). ثمره. ثمر. (منتهی الارب) (دهار) ترجمان القرآن) (یادداشت مؤلف) (نصاب الصبیان):
پر از میوه کن خانه را تا به در
پر از دانه کن خنبه را تا به سر.
ابوشکور بلخی.
همان میوه ٔ تلخت آرد پدید
از او چرب و شیرین نخواهی مزید.
فردوسی.
از آن پیش کاین کارها شد بسیج
نبد خوردنیها جز از میوه هیچ.
فردوسی.
بدیشان چنین گفت کاین سبزجای
پر ازمیوه و مردم و چارپای...
فردوسی.
توان دانست که میوه بر هرچه جمله آید. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 393).
تن ما چو میوه ست و او میوه دار
بچینند یک روز میوه ز دار.
اسدی.
میوه ٔ او را نه هیچ بوی و نه رنگ است
جامه ٔ او را نه هیچ پود و نه تار است.
ناصرخسرو.
هر آن میوه که نبود طعم و بویش
نباشد باغبان در جستجویش.
ناصرخسرو.
هزاران میوه رنگارنگ و لونالون و گوناگون
نگویی تا نهان او را که در شاخ شجر دارد.
ناصرخسرو.
میوه در خواب روزی است از شاه
لیک نه اندر زمان کاندرگاه.
سنائی.
میوه ٔ شاخ فریبرز فلک
هم به باغ ملک آبا دیده ام.
خاقانی.
میوه ٔ دولت منوچهر است
اخستان افسر کیان ملوک.
خاقانی.
در بوستان عهد شنیدم که میوه هاست
جستم به چند سال و گیایی نیافتم.
خاقانی.
چو کردی درخت از پی میوه پست
جز آن میوه دیگر نیاید به دست.
امیرخسرو دهلوی.
همی میوه ز میوه رنگ گیرد
ز خوبان خوبرو خوبی پذیرد.
جامی.
ز میخوش گزکها در این انجمن
نمایان شده میوه زار چمن.
ملاطغرا (از آنندراج).
- میوه ٔ جان، کنایه از فرزند است.
- میوه ٔ دل، فرزند. (ناظم الاطباء). فرزند را گویند. (انجمن آرا) (آنندراج). کنایه از فرزند دلبند باشد. (برهان):
کو آن شکوفه ٔ طرب و میوه ٔ دلم
اکنون که پر طلسم شکوفه ست میوه دار.
خاقانی.
قرهالعین من آن میوه ٔ دل یادش باد
که چه آسان بشد و کار مرا مشکل کرد.
حافظ.
- || معشوق را گویند. (انجمن آرا) (آنندراج).
- || شعر و سخن. (ناظم الاطباء). به معنی شعر و سخن نیز آمده. (انجمن آرا) (آنندراج). شعر و سخن را نیز گویند. (برهان):
ای میوه ٔ دل من، لابل دل
ای آرزوی جانم، لابل جان.
فرخی (از انجمن آرا).
- میوه ٔ عمر، کنایه از فرزند:
دریغ میوه ٔعمرم رشید کز سرپای
به بیست سال برآمد به یک نفس بگذشت.
خاقانی.
- امثال:
میوه از درخت بید نباید جست. (امثال و حکم دهخدا).
|| اهالی تبرستان بخصوصه امرود را میوه گویند. (انجمن آرا) (آنندراج). || نقل. نقل شراب. (زمخشری). مزه ٔ شراب. || حاصل. نتیجه. بهر. بهره. (یادداشت لغت نامه).

معادل ابجد

بازیگر سریال میوه ممنوعه

813

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری